English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8172 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
break in share prices U کاهش قیمت سهام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
prices U بها
prices U ارزش پولی کالا
prices U نرخ
prices U ارزش
prices U قیمت
prices U مبلغ شرطبندی
prices U قیمت گذاشتن
whole prices U قیمتهای عمده
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
The prices have gone up. U قیمتها بالارفته اند
prices U بها قائل شدن
relative prices U قیمتهای نسبی
prices are sagging U قیمتهاپایین میاید
Without regard for prices . U بدون توجه به قیمتها
ceiling prices U حداکثر قیمت قانونی
closing prices U اخرین قیمت معامله شده
closing prices U قیمت سهام درپایان روز
distorted prices U قیمتهای تحریف شده
rigidity of prices U انعطاف ناپذیری قیمت ها
guaranteed prices U قیمتهای تضمین شده
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
market prices U قیمتهای تعیین شده در بازار
prices are on the rise U است
prices are on the rise U قیمتهارو بافزایش
accounting prices قیمت های محاسباتی
market prices U قیمتهای بازار
To stabilize prices . U قیمت ها راثابت نگاهداشتن
official prices U قیمتهای رسمی
cost prices U قیمت تمام شده
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
index of retail prices U شاخص قیمتهای خرده فروشی
prices rule high U مظنه ها بالا است
Prices are rising ( falling ) . U قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of wholesale prices U شاخص قیمتهای عمده فروشی
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
quantity theory of money and prices U نظریه مقداری پول و قیمت
share-out U سهمبندیشده
to share out U تقسیم کردن
What about my share? U پس حق من چه شد ؟
share U سهم
share [in] U شرکت [سهم] [در]
to share out U بخش کردن
share U حصه
share U تقسیم کردن
share U شرکت داشتن در سهم بردن
share U دانگ
share U فایل ذخیره شده که توسط بیش از یک کاربر یا سیستم قابل دستیابی است
share U پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
share U توسط کاربران دیگر شبکه است
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share U بخش
share U بهره قسمت
share U بخش کردن
share U تسهیم کردن
share U سهم بردن
share U قیچی کردن
share U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
share U استفاده از کامپیوتر یا رسانههای جانبی توسط بیش از یک شخص یا سیستم
share U باس مورد استفاده
share U IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
share U استفاده یا مالکیت چیزی به همراه شخص دیگر
share U که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share U دایرکتوری
share U حافظهای که با بیش از یک CPV قابل دستیابی باشد
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
share U فرض
share U برای آدرس و ارسال داده بین CPU و رسانه جانبی
share U سیستمی که یک وسیله جانبی یا رسانه ذخیره سازی پشتیبان یا منابع دیگر توسط چندین کاربر استفاده میشود
share U یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
bearer share U سهم بی نام
share of inheritance U سهم الارث
share holder U دارنده سهام صاحب سهام
share warrant U گواهینامه سهام
share holding U سرمایه گذاری در سهام
share list U صورت بهای سهام شرکتها
share holder U سهامدار
share cropper U زارع سهم گیر
share cropper U مستاجر
share cropper U زارع
deferred share U سهام موجل
share in cash U سهم نقدی
deferred share U سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
earnings per share U درامد هر سهم
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
market share U سهم بازار
non cash share U سهم غیر نقدی
non registered share U سهم بی نام
ordinary share U سهام عادی
ordinary share U سهام معمولی
privileged share U سهم ممتاز
share certificate U گواهی مالکیت سهام
capital share U سهم سرمایهای
wage share U سهم مزد
lion's share U بزرگترین سهم
lion's share U بخش عمده
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
appointed share U حصه مفروز
appointed share U سهم مفروز
apple share U اپل شر
undivided share U حصه مشاع
lion's share U همهی چیزی
lion's share U تمام
registered share U سهم با نام
time-share U استفادهازسیستماشتراکزمانیبرایتعطیلات
Please let me take a share in the expenses. U اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
This is your share ( portion ) . U این قسمت ( سهم) شماست
to hold a share in a business U در شرکتی سهمی داشتن
to be of [or share] the same view [or opinion] U هم عقیده بودن
paid in cash share U سهام نقدا" پرداخت شده
fixed share of an heir U فرض در ارث
One-hundred Share Index U شاخصقیمتهایسهام
We didnt get a share (acut). U به ما چیزی نرسید
quota share treaty U قرار سهمیه بندی
Of this amount Europe's share is 20 percent. U از این مقدار ۲۰ درصد مال اروپا است.
general meeting of share holders U مجمع عمومی صاحبان سهام
share of stock [American English] U سهم [اقتصاد]
Financial Times Share Index U شاخصقیمتهایسهام
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
break up U حد فاصل علایم مشخصه هدف
break through U نفوذ
break through U شکاف
break through U نفوذکردن در مواضع دشمن
break away U قطع رابطه کردن
break up U تفکیک کردن
break up U تجزیه
to break out U شایع شدن
to break in U به زور و غیر قانونی وارد شدن
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
break up value U قیمت رهایی
break up U منحل کردن
break up U مرز علایم مشخصه هدف
break up U انحلال
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
break out U در گرفتن
to break apart U جداکردن
to break down U خراب کردن
to break down U ازپا انداختن
to break in U شاخ شکستن سوغان
to break in U گرفتن
to break off U کندن
to break off U جداکردن
to break off U موقوف کردن
to break off U خاتمه دادن
to break one's f. U قول دادن
to break out U درگرفتن
to break out U فاش یا افشاندن
to break apart U شکستن
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
break up (with someone) <idiom> U قهر کردن
off break U کسب امتیاز معینی در ضربه به سمت راست
get a break <idiom> U فرصت داشتن
over break U خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
to break in U رام کردن
break down <idiom> U تجزیه وتحلیل
break down <idiom> U ازکار افتادن
to break up U شخم کردن
to break up U منحل کردن خردکردن
to break up U بهم زدن
to break a U شکستن
to break a U دونیم کردن
to break out U بیرون ریختن
break U قطع کردن
break U تفکیک
break U تجزیه
break U مجزاسازی
break U کلید مخصوص در صفحه کلید IBM که اجرای یک برنامه را وقتی قط ع میکند که این کلید با کلید کنترل
break even U بی سود و زیان
break even U سربه سر
break even U سربسرشدن
break even U صافی درامدن
break U پاره کردن
break U وقفه
break U زنگ تفریح
break U فتن
break U جداکردن دو بوکسور ازیورتمه به چهارنعل حرکت از دروازه شروع اسبدوانی
break U شکستن موج
break U ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
break U حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
break U نقطه فرودپرنده
break U انتخاب شود
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break down U اسیب دیدن
break down U تقسیم بندی کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
break down U ازاثر انداختن
break down U درهم شکستن
break away U گسیختگی
break down U درهم شکننده فروریختن
break down U سقوط ناگهانی
break-up U امیختگی
break down U تجزیه
break down U تفکیک
break U خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
break even U بی سود و زیان شدن
break U عمل یا کلید انتخاب شده برای توقف اجرای یک برنامه
Recent search history Forum search
1شركت در مسابقه
1ترک عادت موجب مرض است
0who designed a distributed p۲p system able to break the logjam of bits waiting to transmit movies and TV on demand
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com